پاسخ سوال سوم

پاسخ به این سوال را در دو بخش می‌دهم

بخش اول درباره درک و اهمیت احساسات منفی است.

بخش دوم درباره رسیدن به احساس خوب است.

بخش اول:

 وقتی احساس خیلی بدی داریم و شرایط خیلی بدی را تجربه می‌کنیم؛ ابتدا باید درک کنید؛

هیچ موقعیت، شرایط یا اتفاقی به‌خودی‌خود ذاتا «بد» نیست. تجربه اتفاقات بد، تضادهایی‌اند که به کمکشان می‌توانیم تشخیص دهیم چه چیزهایی را می‌خواهیم. (خواسته‌هایمان) که برای رشد ما لازم هستند. خواسته ما در این میان هر چیزی که باشد قطعا چیزی که «احساس خوب» یا احساس آرامش برایمان به همراه دارد.

احساسات منفی شما برای صدمه زدن به شما طراحی نشده‌اند.

آن‌ها طراحی‌شده‌اند تا توجه ما را جلب کنند (ما را آگاه کنند) به ما اطلاع دهند که اتصال به خود واقعی‌مان ضعیف شده است و انگیزه برای اتصال مجدد با خود واقعی‌مان باشند.

درنتیجه:

تجربه «احساسات بد» جزئی از زندگی است. همه این احساسات بد را بپذیرید. مسئولیت انتخاب‌ها و احساسات خود را به عهده بگیرید. (داشتن این طرز فکر بسیار مهم است درواقع اولین قدم برای داشتن احساس بهتراست.)

همچنین درک کنید؛ ما قادر نیستیم هیچ حس بدی رو از بین ببریم یا انکارش کنیم، اگر بخواهیم دست به این کار بزنیم، آن حس باقدرت بیشتری ما رو اسیر می‌کند.

کار دست اینکه همیشه از احساسات منفی خودآگاهی داشته باشیم (انکارشان نکنیم) آن‌ها را بپذیریم و قدم‌به‌قدم اصلاحشان کنیم تا به «احساس آرامش» برسیم.

درنتیجه؛ ماندن در این احساسات بد، به‌هیچ‌عنوان به نفع ما نیست؛ زیرا انرژی مثبت و سازنده‌ای که برای ساختن زندگی دلخواه خود نیاز داریم را (به‌مرورزمان) از بین می‌برند.

 و اگر اکنون کاری نکنیم تا به احساس خوب برسیم، در مسیر جذب اتفاقات و شرایطی قرار می‌گیریم که از همین احساس بد را بیشتر تجربه خواهیم کرد.

به خاطر بسپارید!

پذیرش «احساسات منفی» به معنی اضافه نکردن لایه اضافی از احساسات ناشی از مقاومت در برابر آن است. (به بیان بهتر؛ کم کردن مقاومت آن)

بخش دوم: رسیدن به احساس خوب

درک می‌کنم که در چنین شرایطی داشتن «احساس خوب» خیلی سخت است.

اما هنر اینکه وقتی احساس بدی داریم، (اتفاقات بد را تجربه می‌کنیم) بتوانیم قدم‌به‌قدم احساسمان را خوب کنیم.

درک کنید؛ شما قدرت تغییر احساسات منفی خود (به هر میزان و شدتی که باشد) رادارید. بدون نیاز به تغییر شرایط، محیط یا دیگران. درواقع این کار شماست. فقط خودتان.

در ابتدا از صحبت کردن در مورد مشکل دست‌بردارید نیازی به وارد شدن به جزئیات «احساسات بد» ندارید، زیرا نباید به آن احساسات منفی و تجربه‌های ناخواسته توجه و انرژی بیشتری بدهید.

اگر به خودتان بگویید ای‌کاش این‌طوری نمی‌شد، وارد کشمکش ذهنی شوید که چرا این‌طوری شد و خودتان را سرزنش کنید، یا به خاطر شرایط پیش‌آمده احساس «قربانی» بودن کنید، احساستان بدتر خواهد شد.

باید سعی کنید خودتان را به لحظات بدون «مقاومت» برسانید. منظورم اینکه تا می‌توانید احساساتتان را نسبت به روند کلی زندگی‌تان (حتی به مقدار کم) خوب کنید. در قانون جذب، تنها اولویت واقعی این است که احساس بهتری داشته باشید.

حالا باید درک کنید؛ «ٰکانون تمرکزتان» منشأ احساسات شماست. (امیدواری یا ناامیدی)

درنتیجه باید «ٰکانون تمرکز» خود را به‌طور مداوم روی مواردی ببرید که اندکی احساس خوب در شما ایجاد می‌کند.

(تنها راه برای برداشتن عمدی توجه از یک فکر این است که توجه خود را به فکر دیگری معطوف کنید)

بازهم تأکید می‌کنم که؛ وقتی در یک آسیب یا یک اتفاق منفی هستید، برداشتن تمرکز از آن موقعیت و بردن روی موضوع دیگری سخت است.

گفتن آن، بسیار ساده‌تر از انجام دادنش است؛ اما انجام آن همیشه در کنترل شماست. فقط همین.

شما موجودی باشکوه هستید که اراده و اختیاردارید تا روی چیزهایی که دوستشان دارد تمرکز کند. یادتان باشد تمرکز شما آن را گسترش می‌دهد.

بنابراین، این به شما بستگی دارد که به‌اندازه کافی منضبط باشید تا نحوه تمرکز خود را تغییر دهید و تمرکز ذهن خود را از مشکلات بردارید. این کار ساده باعث می‌شود راه‌حل‌ها را ساده‌تر پیدا کنید.

در ادامه قدم‌های زیر را به ترتیب انجام دهید:

قدم اول: روی روندهایی تمرکز کنید که در حال حاضر خوب پیش می‌روند.

اگر بخواهیم به‌طور عمدی تمرکزمان را از روی موضوعی که ما را ناراحت کرده برداریم، ارتعاش آن را قوی‌تر کرده و در مرکز تمرکزمان قرار می‌گیرد. (اگر بخواهیم در موردش فکر نکنیم، بیشتر فکر می‌کنیم)

راهکار:

وقتی احساسات منفی شدیدی داریم و برداشتن تمرکز از آن‌ها سخت است، باید روی موضوعات یا روندهای ساده‌ای تمرکز کنیم که در حال حاضر خوب پیش می‌روند یا چیزهایی که خوب کار می‌کنند.

تنها چیزی که لازم است این است که عمدا ذهن، افکار، توجه و کلمات خود را به فکر کردن و صحبت کردن در مورد آنچه در زندگی‌تان به‌خوبی پیش می‌رود بگذارید. این‌طوری کمی از مقاومت آن می‌کاهید؛ مثلا: روی جسمتان تمرکز کنید.

اینکه تمام اعضای کوچک و بزرگ جسمتان باهم در هماهنگی کامل کار می‌کنند.

درباره دیدن، شنیدن، گوش کردن و حس چشایی‌تان که چقدر خوب کار می‌کنند فکر کنید.

درباره عملکرد مغز؛ چقدر خوبِ که توانایی تفکر و درک رادارید.

درباره دستانتان و پاها؛ ماهیچه‌ها و استخوان‌ها فکر کنید. چقدر خوبِ که ما توانایی حرکت‌داریم.

اگر این نعمت‌ها را نداشتیم با چه مشکلاتی روبه‌رو می‌شدیم؟

سپس به‌سلامتی فرزندان، پدر و مادرتان یا صمیمی‌ترین دوستانتان فکر کنید و بابت آن‌ها شکر خدا را به‌جای آورید.

سپس می‌توانید به موارد دیگری فکر کنید که در زندگی‌تان خوب پیش می‌روند.

این تمرین را تا وقتی‌که احساس خوبی به شما می‌دهد، ادامه دهید.

نکته: اگر همچنان پیدا کردن یک موضوع یا روند که احساستان را خوب کند برایتان سخت است، در ابتدا با خودتان تکرار کنید: من می‌خواهم احساس خوبی داشته باشم. تمرکزتان را برداشتن و رسیدن به احساس خوب قرار دهید. کلمات و حرف‌هایی که به خود می‌زنید تاثیر فراوانی دارند.

طبق گفته خانم استر هیکس؛ طی 68 ثانیه تمرکز بر هر موضوعی که احساس خوبی می‌دهد، ارتعاش ناشی از آن به‌اندازه‌ای قدرت پیدا می‌کند که شما در ابتدای مسیر جذب احساس خوب بیشتر قرار می‌گیرید.

به عبارت بهتر؛ 68 ثانیه تمرکز بر افکار خوش احساس، شمارا در مسیر آنچه می‌خواهید و شایسته آن هستید قرار می‌دهد.(حالا قدرت شما بسیار بیشتر از وقتی است که تازه شروع کرده‌اید)

 

قدم دوم: از روش «قرض گرفتن» استفاده کنید.

روش «قرض گرفتن»: یادآوری خاطره یا لحظاتی از زندگی‌تان (درگذشته) است که به هر دلیلی احساس خوبی داشته‌اید. خاطره روزی که با همسرتان آشنا شدید، روزی که در کنکور قبول شدید یا روزی که فرزندتان به دنیا آمد.

با این کار احساس خوب گذشته را قرض می‌گیرید و از آن برای تغذیه احساسات خوب اکنونتان استفاده می‌کنید.

وقتی به یک خاطره خوب درگذشته فکر می‌کنید، ارتعاش خوب آن به زمان حال منتقل می‌کنید. درنتیجه هدفتان این باشد؛ موردی را پیدا کنید که ارتعاشتان را بالا ببرد، مهم نیست به مشکل شما مربوط است یا نه.

قدم سوم:خود را به ارتعاش قدردانی و عشق که بالاترین انرژی در آن جریان دارد برسانید.

یک‌بار یک ویدئو از خانم اپرا وینفری می‌دیدم که می‌گفت:

تمرکز و ردیابی چیزهایی که در زندگی برای آن‌ها سپاسگزار هستید می‌تواند در زمان‌های سخت کمکتان کند. حتی در چالش‌برانگیزترین روزها، هنوز چیزهایی وجود دارند که باید بابت آن‌ها شکرگزار بود.

برای هر چیزی تشکر کنید! شادی‌های زیادی (بزرگ یا کوچک) در طول روز وجود دارند. قدردان تمام این موارد باشید؛ زیرا این انرژی قدردانی و عشق است که قانون جذب را تحریک می‌کند تا شمارا باتجربه احساس خوب بیشتر مطابقت دهد.

قدم چهارم:

تجسم کنید شرایط تغییر کرده (به نفع شما). یادتان باشد؛ تمرکز ارتعاش شمارا تعیین می‌کند. روی این موضوع که تغییر شرایط چه احساسی را درونتان ایجاد می‌کند و اینکه (شرایط تغییر کرده) چقدر لذت‌بخش است، تمرکز کنید. خودتان را به آن مکان ببرید و آن شرایط را برای خود شرح دهید.


جمع‌بندی:

در آخر باید درک کنید؛ وقتی احساس خیلی بدی دارید، رسیدن به «احساس خوب» زمان‌بر است. پس به خودتان فرصت دهید.

فقط این مراحل ساده را انجام دهید تا بهبود نسبی در احساسات خود را حس کنید.

چند بار طی روز این قدم‌ها را تکرار کنید. طی چند روز اول احساس خوب بیشتر در زندگی‌تان را به‌خوبی متوجه شده و درک خواهید کرد.

طبق قانون جذب؛ شما احساس را جذب می‌کنید؛ یعنی وقتی حس خوبی دارید، کائنات شرایط و اتفاقات را طوری جلوی پایتان می‌چیند تا از این احساس خوب را بیشتر جذب کنید درنتیجه؛ هر قدم کوچکی که به سمت داشتن احساس خوب برمی‌دارید، احساسات منفی شمارا خنثی‌تر می‌کند.


نویسنده: مهدی حدادیان

سایت: زندگی ناب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *