درس اول: تاریخچه «قانون جذب»

ما درزمانی زندگی می‌کنیم که مفهوم «شما تجربیات خود را خلق می‌کنید» به‌وفور شنیده می‌شود. مفهومی که اساس و پایه «قانون جذب» را تشکیل می‌دهد.

مفهوم «قانون جذب» مانند هر کشف بزرگ دیگری از خیلی قبل‌تر وجود داشته است، اما به مدتی زمان نیاز داشت تا انسان آن را درک کند.

آشنایی اکثر مردم با «قانون جذب» از کتاب یا فیلم «راز» است؛ اما همان‌طور که اشاره کردم، «قانون جذب» مفهوم قدیمی ترست. در این مقاله قصد دارم شمارا با تاریخچه «قانون جذب» آشنا کنم.

همان‌طور که در مقاله «قانون جذب» چیست؟ و نحوه استفاده از آن، اشاره کردم؛

جنبش اندیشه نو از آموزه‌های «فینیاس کویمبی» در اوایل قرن نوزدهم شروع شد. وی در اوایل زندگی، به بیماری «سل» مبتلا شد. متاسفانه درمان دارویی جواب نداد، بنابراین تصمیم گرفت تا از وطنش، لبنان به نیو هم سفیر برود. او سلامت خود را بازیافت و بهبود یافت. سپس مطالعه مبحث «ذهن در برابر بدن» را آغاز کرد. اگرچه او هرگز از واژهٔ «قانون جذب» استفاده نکرد، اما توصیفات پایه او مشابه «قانون جذب» بود، خصوصا درباره مبحث سلامتی.

در ادامه «پرنتیس مولفورد»، نویسنده و پیشگام در جنبش اندیشه نو، «قانون جذب» را به معنایی کلی به کاربرد که یعنی تمام جنبه‌های زندگی را پوشش می‌دهد.

بیشتر قوانین جهانی جذب توسط او وضع‌شده است. البته برخی اعتقاددارند؛ اولین بار و در سال 1906 «ویلیام واکر اتکینسون» در کتابش عنوان ارتعاش فکر یا قانون جذب در دنیای فکر» را به کاربرد.

او به‌اندازه کافی شجاع بود که از اصطلاح «ارتعاش» استفاده کند (کلمه‌ای بسیار ترسناک و جدید برای هر نویسنده دیگری که در آن زمان بوده است). آثار او مفاهیم اندیشه، انرژی، ارتعاش و تجلی را به‌صورت جامع و تفصیلی معرفی کرد.

او همچنین اولین کسی بود که اهمیت و قدرت عشق را در آشکار ساختن امیال را توضیح داد.

پس از مولفورد و اتکینسون، نویسندگان دیگری مانند «هنری وود» و «رالف والدو تر» درباره «قانون جذب» کتاب‌هایی نوشتند.

 

1910: اولین مراحل یک مفهوم جدید!

در سال 1910 «والاس واتلز» (Wallace D. Wattles) کتاب معروف خود را با عنوان «علم ثروتمند شدن» (The Science of Getting Rich) منتشر کرد.

«والاس واتلز» نویسنده و متفکر آمریکایی در سال 1860 در ایلینوی به دنیا آمد و در سال 1911 درگذشت. او تحصیلات آکادمیک نداشت و هیچ‌گاه به دانشگاه نرفت ولی از سنین کودکی و نوجوانی نسبت به کار و تجارت علاقه‌مند بود. در جوانی و میان‌سالی به کسب درآمد و ثروت پرداخت و توانست از راه تجارت «ثروت» زیادی به دست آورد.

«والاس واتلز» نقش «اندیشه خلاق» و «انرژی» را در فرآیند «قانون جذب» توضیح داد. او در کتابش، دستورات و راهکارهای خود را مانند قانون جریان الکتریسیته می‌داند و از خواننده می‌خواهد که ابتدا به آن‌ها باور و ایمان قلبی پیدا کند و مو‌به‌مو آن موارد را به اجرا بگذارد.

همچنین او اولین کسی بود که فصلی را به مفهوم «سپاسگزاری» به‌عنوان یکی از ارکان مهم فرآیند «قانون جذب» اختصاص داد.

 

1928: مفهوم «قانون جذب» در حال گسترش است

در سال 1928 ناپلئون هیل اثر مهم خود را با عنوان «قانون موفقیت در 16 درس» منتشر کرد که اغلب از اصطلاح «قانون جذب» استفاده می‌کرد.

ناپلئون هیل (Napoleon Hill) در سال 1883 در ایالت ویرجینیای آمریکا متولد شد.

در سیزده‌سالگی به‌عنوان خبرنگار در روزنامه ویرجینیا مشغول به کار شد و نام مستعار گزارشگر کوهستان را برای خود انتخاب کرد.

با توجه به استعداد بی‌نظیری که در نویسندگی داشت، توسط سردبیر روزنامه برای سرپرستی مصاحبه با افراد مهم و معروف برگزیده شد. وی با افرادی مانند الکساندر گراهام بل، توماس ادیسون، ویلیام جنینگ برایان و هنری فورد مصاحبه کرد و با زیرکی و دقتی که داشت، راز و رمز موفقیت این شخصیت‌های بزرگ را به دست آورده و آن‌ها را یادداشت می‌نمود.

او بر اساس یادداشت‌هایی که از این مصاحبه‌ها داشت توانست اثری به نام «قانون موفقیت در 16 درس» در سال 1928 به انتشار برساند که استقبال زیادی از آن شد. او برای مدت یک سال سردبیر مجله قوانین طلایی هیل بود. طی این مدت موفقیت بسیاری به دست آورد که از سال 1933 تا 1935 به‌عنوان مشاور فرانکلین روزولت رئیس‌جمهور آمریکا مشغول به فعالیت شد.

مشهورترین اثر ناپلئون هیل کتاب «بیاندیشید و ثروتمند شوید» اولین بار در سال 1937 منتشر شد و بعدا به یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های جهان تبدیل شد.

 

1952: بیان مفهوم «قانون جذب» توسط دکتر «ونیز بلادورث»

 در ادامه تعداد نویسندگانی که این مفهوم را مطرح و حتی توسعه داده بودند بیشتر هم شد که البته طرفداران زیادی هم هرروز به سمت این ایده جذب می‌شدند.

یکی از این افراد دکتر «ونیز بلادورث» بود. ایشان در جستجوی روشنگری معنوی خود، ریشه «شادی واقعی» را بر اساس مفاهیم روانشناسی معنوی یافت. دکتر «ونیز بلادورث» در سال 1952 کتابی به نام «کلید خود» را منتشر کردند.

ایشان در این کتاب توضیح می‌دهد که قدرت افکار ما دنیای بیرونی ما را ایجاد می‌کند. همچنین بر اهمیت «احساس شادی» برای نشان دادن خواسته‌ها و اهدافمان تاکید می‌کند. سبک گفتار او در این کتاب شاد و دوستانه است.

به‌طورکلی در این کتاب فصول کاملی درباره موضوعاتی مانند قانون جذب و فراوانی نوشته است.

 

1986: توسعه «قانون جذب»!

یکی از مهم‌ترین منابع الهام‌بخش و آموزنده در مورد قانون جذب، آثار جری و استر هیکس است.

در دهه 80 میلادی، خانم استر هیکس به همراه همسرش جری هیکس موسسه «هیکس» را راه‌اندازی کردند. و با برگزاری کارگاه‌ها، تولید نوارهای آموزشی و نوشتن بیش از ده جلد کتاب، «قانون جذب» را توسعه دادند.

کتاب «بخواهید تا به شما داده شود» نوشته خانم هیکس تا مدت‌ها در صدر پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک‌تایمز بود و هنوز هم به‌عنوان یکی از بهترین مرجع‌ها برای یادگیری «قانون جذب» خصوصا برای مبتدیان به شمار می‌رود.

خانم هیکس فاش کرد که مفهوم «ارتعاش» از نسخه چاپ‌شده کتاب «بیاندیشید و ثروتمند شوید» حذف‌شده است.

شاید به دلیل ترس ناشر از پذیرفته نشدن چنین اصطلاحی که ممکن بود مانع از فروش زیاد آن شود. (گویا این مفهوم برای خوانندگان آن زمان ترسناک بود است)

 

2006: تمام مردم دنیا از «قانون جذب» آگاه شدند

در سال 2006 خانم راندابرن با فیلم و کتاب «راز»، «قانون جذب» را دوباره سر زبان‌ها انداخت.

راندابرن عنوان کرد که کتاب «علم ثروتمند شدن» نوشته والاس واتلز به‌عنوان الهام‌بخش او برای فیلم بوده است. دنباله این فیلم به‌صورت مجموعه‌ای از مصاحبه‌ها توسط نویسندگان مشهور، سخنرانان الهام‌بخش، معلمان و مصاحبه‌ها» انجام شد.

راندا برن درباره کتاب راز می‌گوید:

پرتویى از «راز بزرگ» بر دلم تابیده بود و درکى اجمالى از آن به دست آورده بودم راز زندگى. این پرتو از کتابى بر دلم تابیده بود که قدمتى یک‌صد ساله داشت. کتابی که توسط دخترم هایلى به دستم رسیده بود.

سرنخ راز را به دست گرفتم و در گذرگاه تاریخ راه افتادم و به دنبال آن به گذشته‌هاى دور رفتم. باورم نمى‌شد این‌همه آدم از راز باخبر بوده باشند.

با شگفتى از خود مى‌پرسیدم: «چرا این راز را همه مردم نمى‌دانند؟»اشتیاقى سوزان داشتم. جستجویى را آغاز کردم براى یافتن کسانى که زنده بودند و از این راز باخبر.

آن‌ها یکی‌یکی کشف مى‌شدند. به‌محض آنکه جستجو را آغاز کردم، استادان بزرگ و دنیا یکى پس از دیگرى به‌سوی من کشیده مى‌شدند. فکر این‌که راز را در فیلمى به جهانیان عرضه کنم از خاطرم گذشت و دو ماه بعد گروه تولید تلویزیونى راز آماده‌ى کار بودند. لازم بود هرکدام از اعضاى گروه از ماهیت راز به‌طور کامل آگاه باشد، زیرا بدون این آگاهى، کوشش ما براى انتقال راز بى‌نتیجه می‌ماند.

حتى یک استاد را هم نداشتیم که از حضورش در فیلم مطمئن باشیم. باوجوداین، به راز اطمینان کامل داشتیم. ما هر چیز و یا هرکسی را که نیاز داشتیم به‌سوی خود جذب مى‌کردیم.

هشت ماه بعد فیلم راز پخش شد. فیلم به‌تدریج در سراسر دنیا پخش مى‌شد و حکایت معجزه‌هاى گوناگون سیل‌وار جارى مى‌شد.

 هزاران گزارش به ما رسید حاکى از آن‌که عده‌اى بسیار راز را به کار بسته بودند و به ثروت هنگفت و سلامت و شادمانى رسیده بودند. چک‌هاى برگشتى بسیارى به‌طور غیرمنتظره وصول‌شده بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *